سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ارزش نعمتها تنها از سنجش با ضدشان شناخته می شود . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: چهارشنبه 103 آذر 7

  کلاغ و روباه

کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست . روباه گرسنه ای از زیر درخت می گذشت . بوی پنیر شنید . به طمع افتاد . رو به کلاغ گفت : ای وای تو اونجایی !
می دانم صدای معرکه ای داری ! چه شانسی آوردم ! اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …
کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت : این حرفهای مسخره را رها کن ! اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم .
روباه گفت : ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم .
کلاغ گفت : باز که شروع کردی ! اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن ، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند .
روباه دهانش را باز باز کرد .
کلاغ گفت : بهتر است چشمت را ببندی که نفهمی تک? بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
روباه گفت : بازیه ؟! خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .
خلاصه . بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد .
روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد : بی شعور ، این چی بود !
کلاغ گفت : کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند ، تفاوت پنیر و فضله را هم نمی داند .


 نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/4/2 و ساعت 11:10 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 647
مجموع بازدیدها: 246307
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه